نام تو بردم لبم آتش گرفت**شعله به دامان سياوش گرفت ܓ✿ نام تو آرامهي جان من است**نامهي تو خط امان من است
اي نگهت خاست گه آفتاب**در من ظلمت زده يک شب بتاب ܓ✿ پرده برانداز ز چشم ترم**تا بتوانم به رخت بنگرم
اي نفست يار و مددکار ما**کي و کجا وعدهي ديدار ما ܓ✿ دل مستمندم اي جان، به لبت نياز دارد**به هواي ديدن تو هوس حجاز دارد
به مکه آمدم اي عشق تا تو را بينم**تويي که نقطهي عطفي به اوج آيينم ܓ✿ ببوسم خاک پاک جمکران را**تجلي خانهي پيغمبران را
خبر آمد خبري در راه است ***سر خوش آن دل که ار آن آگاه است ܓ✿ شايد اين جمعه بيايد...شايد***پرده از چهره گشايد...شايد